- دک کردن
- دور کردن کسی را بتدبیر دک کردن کسی را وی را ببهانه ای از مجلس یا محلی بیرون کردن
معنی دک کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- دک کردن ((دَ. کَ دَ))
- کسی را با ترفند از جایی راندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندک گرانیدن تقلیل
بیرون کردن خارج کردن، یا در کردن تیر (گلوله) پرتاب کردن تیر (گلوله)، گنجانیدن داخل کردن (از اضداد)، کم کردن حط کردن موضوع کردن
دریافتن، فهمیدن
با آتش ملایم چیزی را پختن بدون آنکه جوش آید
بمرض دق مبتلی شدن، لاغری بیش از حد
پی بردن، دریافتن
محو کردن ستردن، کندن، خراشاندن، سایاندن سودن ساییدن، تراشیدن محو کردن، کندن شکل یا نوشته بر فلز و مانند آن حکاکی کردن
مهر کردن، توده خرمن
تردید، ارتیاب، به شک افتادن
در امری شبهه و تردید پیدا کردن، به شک افتادن
بیرون کردن، خارج کردن، شلیک کردن، داخل کردن، مخلوط کردن
باد کردن، ورم کردن
چای را در قوری ریختن و آب جوش روی آن بستن، داروی گیاهی را مانند چای در آب جوش ریختن و روی آتش گذاشتن که طعم و رنگ خود را پس بدهد
برنج را پس از آب کش کردن در دیگ برگرداندن و روی دیگ را آتش ریختن که آب آن خشک و برنج پخته و ملایم شود
چای را در قوری ریختن و آب جوش روی آن بستن، داروی گیاهی را مانند چای در آب جوش ریختن و روی آتش گذاشتن که طعم و رنگ خود را پس بدهد
برنج را پس از آب کش کردن در دیگ برگرداندن و روی دیگ را آتش ریختن که آب آن خشک و برنج پخته و ملایم شود
رنگی یا نقطه مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن چرکین و بی رونق کردن آن رنگ نقطه ای از پارچه را بوسیله ای برنگ دیگر در آوردن و چرکین کردن
((دَ کَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
اشباع شدن مکانی از بخار به طوری که تنفس در آن مشکل باشد، چای، قهوه و مانند آن را در قوری دارای آب گرم کردن بطوری که طعم مطبوعی یا بد، جوشاندن چای و مانند آن، برنج را پس از آبکش کردن در دیگ برگرداندن
Inscribe
Single
Apprehend, Fathom, Perceive, Realize
hackear
одиночный
надписывать
понять , понимать , воспринимать , осознавать
варить
сомневаться
hackear
einzelnd machen
erfassen, begreifen, wahrnehmen, verwirklichen
einschreiben